خانهام را خیلی دوست دارم. امیدوارم خانه بعدیام از اینجا بهتر باشد. خانهام را سپردهاند برای یافتن مستاجر جدید. این را که شنیدم انگار دلم هوری ریخت. بغضی در آن اعماق ابراز وجود کرد. به نظرم اینها همان درد تغییر است.
کرخت و سستم. آشپزخانه پر از ظرف شده و هنوز غذایی درست نکردم و ناهار نخوردم.
بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم!